● آیا برایتان سخت است که در مقابل دیگران گشوده و رها باشید؟
● آیا وقتی اطرافیانتان و یا دیگران احساسات خود را بیان می کنند، احساس ناراحتی می کنید؟
● آیا تمایل دارید که خود را بیشتر منطقی بدانید تا احساسی؟
● آیا خشم را در خودتان مخفی می کنید؟
● آیا ابراز علاقه و محبت کلامی و یا فیزیکی برایتان سخت است؟
اگر چنین است، ممکن است طرحواره بازداری هیجانی را داشته باشید.
طرحواره بازداری هیجانی چیست؟
طرحواره بازداری هیجانی یا مهار عاطفی یکی از 18 طرحواره ناسازگار اولیه است. افراد دارای این طرحواره تمایل دارند احساسات خود را سرکوب کنند، حتی احساسات مثبت را.
این افراد رفتار و ارتباط خود با دیگران را به شدت تحت نظر و کنترل دارند و سعی می کنند دیگران را از ابراز آزادانه احساسات بازدارند، زیرا باعث ناراحتی شان می شود.
به این دلایل، طرحواره بازداری عاطفی می تواند منجر به احساس بی حسی یا بی تفاوتی شود.
چه چیزی باعث طرحواره بازداری هیجانی می شود؟
به طور کلی، طرحواره های ناسازگار اولیه در دوران کودکی زمانی ایجاد می شوند که یک مراقب اصلی (پدر یا مادر) با نیازهای کودکِ خود هماهنگ نباشد.
به طور معمول، طرحواره بازداری هیجانی به این دلیل ایجاد می شود که والد قادر به مدیریتِ احساسات کودک خود نبوده است.
کودک یاد می گیرد که بروزِ احساسات مثبت یا رفتار عاطفی شرمآور و تمسخرآمیز تلقی می شود و یا ممکن است به خاطر بروزِ احساسات منفی، تنبیه یا طرد شود.
علاوه بر این، کودک ممکن است با جلوگیری از رفتار بازیگوشانه و خودانگیخته، به روشی بیش از حد کنترل شده ، محافظتی و سفت و سخت تربیت شده باشد.
در نتیجه، کودک یاد می گیرد که احساسات خود را پنهان کند و رفتار طبیعیِ خویش را از شادی، ترس، خشم و غم ، کنترل و سرکوب کند.
اغلب والدینی که اعمالشان طرحواره بازداری هیجانی را در فرزندانشان ایجاد می کند، طرحوارهی مشابهی دارند و بنابراین با الگوبرداری از زندگی خودشان آن را بیشتر تقویت می کنند.
در این صورت دور از انتظار نیست که کل خانواده دیدگاه یکسانی را در مورد احساسات به وجود آورند که پویاییِ ناسالمی را جهت سرکوب احساسات و عواطف مثبت و منفی ایجاد می کند.
روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری،طرحواره بازداری هیجانی را یک طرحواره فرهنگی قلمداد میکنند.
باید توجه داشت که سرکوب احساسات به منظور ارائه تصویری غیرواقعی از ثبات عاطفی و هیجانی هنوز در بسیاری از فرهنگها بسیار رایج است – اگرچه در برخی ممکن است این امر در حال بهبود باشد.
نشانه های طرحواره بازداری هیجانی
افرادِ دارای این طرحواره افرادی تودار و به تعبیر عامیانه وصله ناجور جمع و نجوش هستند.
بازداری عاطفی، سرکوبِ ناسالم احساسات و رفتار است و می تواند منجر به احساس بی حسی و پوچی و انزوا شود.
با این حال، این سرکوب ها همچنین می تواند نشانه ای از بسیاری از مشکلات سلامت روان، از جمله اختلال استرس پس از سانحه، اضطراب یا افسردگی باشد.
افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی در به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دیگران مشکل دارند.
به این ترتیب، آنها ممکن است به صورت دور، روباتیک یا سرد دیده شوند.
تا حدی، این ممکن است به دلیل عدم درک عاطفی باشد. آنها ممکن است در مورد احساس خود مطمئن نباشند و بنابراین تشخیص احساسات دیگران برایشان دشوار است.
اغلب، افرادِ دارای طرحواره بازداری هیجانی متوجه می شوند که قادر به احساس هیجانات و عواطفِ قوی نیستند، حتی زمانی که بخواهند - مانند موقعیت هایی که یک واکنش عاطفی مورد انتظار و پذیرفته شده است، مانند ابراز عشق و علاقه به همسر یا دوست.
این موضوع می تواند منجر به احساس پوچی، بی حسی و بی تفاوتی کلی نسبت به زندگی شود.
برای این افراد تجربه ناگهانی هیجانات ممکن است ترسناک باشد؛ مثل: انفجار خشم انباشته شده.
با وجود این، افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی ممکن است به خود افتخار کنند که نسبت به دیگران منطقی تر و کمتر احساسی هستند. و این موضوع تداوم بخشِ عدم بینش آنهاست.
پیامدهای طرحواره بازداری هیجانی در بزرگسالان
برای افرادی که طرحواره بازداری عاطفی دارند، فکر غرق شدن در احساسات و از دست دادن کنترل بر رفتارشان ممکن است ترسناک باشد.
آنها ممکن است نگران باشند که اگر هر یک از احساسات خود، به ویژه خشم و ناراحتی را ابراز کنند، کنترل خود را از دست خواهند داد.
این اضطرابِ ناشی از از دست دادن کنترل درک شده ممکن است به این معنی باشد که حضور در لحظه و واکنش خود به خودی برایش دشوار است.
مهارِ محبت، مهارِ هیجانات جنسی و مهار توجهِ عمیق به اطرافیان، همراه با این نیاز به کنترل ممکن است منجر به مشکلاتِ صمیمیت شود.
در نتیجه، این افراد ممکن است خشم و رنجش زیادی داشته باشند، اما احساس کنند قادر به ابراز آن نیستند.
اگر آنها هیجانات را در درون خویش تجربه کنند، ممکن است سعی کنند آن را به حداقل برسانند و این کار را به صورت خصوصی انجام دهند.
افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی نیز هر زمان که دیگران احساسات خود را به اشتراک می گذارند یا احساساتی می شوند - حتی در مورد احساسات مثبت - احساس ناراحتی یا خجالت می کنند.
این می تواند باعث شود که آنها احساس جدایی عاطفی از دیگران کنند و این موضوع ، ایجاد و حفظ روابطِ معنادار را برایشان دشوار کند.
اغلب، آنها تمایل دارند از چنین روابطی اجتناب کنند و از آنها کناره گیری کنند.
به دلیل سرکوب احساسات و رفتار خود انگیخته، افرادی که طرحواره بازداری هیجانی دارند، احتمالاً استرس زیادی را در زندگی روزمره و روابط خود احساس می کنند.
این افراد به منظور آرامش، ممکن است راهبردهای مقابله ای ناسالم ایجاد کنند. که رایج ترین آنها نشخوار فکری، الکل ، سیگار و مواد مخدر است.
References
McKay, M., Greenberg, M. J., & Fanning, P. (2020). Overcome Thoughts of Defectiveness and Increase Well-Being Using Acceptance and Commitment Therapy. New Harbinger Publications.
Padesky C. A. (1994) Schema change processes in cognitive therapy. Clinical Psychology and Psychotherapy, 1(5), 267–278.
Schmidt, N. B., Joiner, Jr., T. E., Young, J. E., & Telch, M. J. (1995). The schema questionnaire: Investigation of psychometric properties and the hierarchical structure of a measure of maladaptive schemas. Cognitive Therapy and Research, 19(3), 295-321.
Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2003). Schema therapy. Guilford Press.
مثلث سازی در روابط، به یک الگوی ارتباطی اشاره دارد که در آن یک فرد از تعامل و گفتگویِ مستقیم با دیگری اجتناب می کند و در عوض از شخص سوم به عنوان واسطه استفاده می کند.
این موضوع می تواند سوء تفاهم ها و درگیری هایی را ایجاد کند، که اغلب به عنوان یک استراتژیِ دستکاریِ روانی برای کنترل یا کسب قدرت عمل می کند.
مثلث سازی همانطور که اشاره شد، شکلی از دستکاری روانی است و برای بهره برداری از تعامل بین دو نفر که مستقیماً با هم ارتباط برقرار نمی کنند استفاده می شود.
مثلث سازی یک مکانیسم ناسالم است که می تواند سمیّت و منفی های غیر ضروری و اضافی در روابط ایجاد کند.
برای افرادی که تمایل به دستکاری روانی دیگران دارند تا به آنچه میخواهند برسند یا دیگران را علیه یکدیگر قرار دهند، میتواند به فرآیندی منظم و عادت تبدیل شود.
مثلثسازی اغلب تلاشی است برای افراد در تلاش جهت در اختیار گرفتن کنترل موقعیت و کسب مزیت از آن به شکل وفاداری یا توجه طرفهای دیگر.
مثلث سازی را می توان در شکلهایی از انواع روابط استفاده کرد.
مثلث سازی می تواند در خانواده ها اتفاق بیفتد، مثلاً بین خواهر و برادر یا یکی از والدین، و کودک می تواند اتحادی را علیه والدِ دیگر تشکیل دهد.
زوجینی که در مهارت های زوجی نقص دارند، یا آسیب های حل نشده و طرحواره های فعال در رابطه شان پُررنگ است، جهتِ حل و فصل مشکلات خودشان همواره یک نفرِ سوم را مثلث میکنند و پای او را به کشمکش های زناشویی و مشکلات زندگی مشترک باز می کنند.
حال این نفر سوم میتواند پدر و مادرهای زوج، عموها و خالهها، فرزندان، خواهر و برادرها و یا دوستان و حتی افراد غریبه و اساتیدِ عرفان های کاذب باشد.
خیلی از اوقات هم از این افرادِ مثلث شده به عنوان اهرم فشار سوءاستفاده می شود.
اهرم فشار به همسر یا فرزندان یا اعضای دیگر خانواده.
در خوشبینانه ترین حالت، فردِ مثلث شده به خاطر عدم بینش و تسلط بر رویکردهای آسیب شناختی و روانشناختی، نه تنها کمکی به زوجین نمی کند بلکه خودش هم درگیر مشکلات آنها شده و رابطهی آن دو نفر را به بیراهه و خودش را به فرسودگی می کشاند.
گاهی اوقات، افراد مثلثی حتی نمی دانند که از آنها برای دستکاری دیگران استفاده می شود!
یکی دیگر از معضلات مثلث سازی این است که رابطهی زوجین را با هم قطع می کند و ارتباط آنها به فردِ مثلث شده محول می شود.
مثلث سازی در خانواده می تواند یک شکلِ مضر از مداخلهی روانی باشد.
پدر و مادر ناآگاهی که به دلیل ضعفهای ارتباطی و روانشناختی خودش، با یکی از فرزندان مثلث سازی می کند، خانه و خانواده را به جبههی جنگ تبدیل می کند ، که نتیجه ای جز ایجاد دشمنی، کینه و خصومت مابین اعضای خانواده نخواهد بود.
در فهرست رفتارهای سمّی، مثلث سازی ممکن است شناخته شده ترین باشد.
اما مثلث سازی دقیقاً چیست، چرا یک تاکتیکِ دستکاریِ رایج است و چگونه می توانیم آن را تشخیص دهیم؟
مثلث سازی رویکردی است که توسط افراد مختلف استفاده می شود که در یک چیز مشترک هستند: ناامنی.
در نتیجه، آنها مایلند اعضای خانواده یا دیگران را به روشهای مضر هدایت یا کنترل کنند، تا به آنچه میخواهند برسند یا در یک رابطه احساس کنترل و امنیت کنند .
مثلث سازی می تواند به طور موقت استرسِ شرایط را کاهش دهد.
با این حال، میتواند خطرآفرین نیز باشد، زیرا منجر به الگوها و چرخههای ناکارآمد در رابطه میشود، به خصوص اگر در چندین موقعیت تقویت شود.
لذا با گذشتِ زمان، موقعیتی درهم و برهم ایجاد می کند که اغلب منجر به احساسات آسیب دیده یا سوء تفاهم می شود.
ناجی ها یا ایثارگرانِ مثلث ساز
این منجی ها یا ایثارگران معمولا در قالبِ دوستان، اساتید عرفانی و معنوی یا افراد بیکار و بی دغدغه ظاهر می شوند.
باور نجات دهنده این است: بگذار کمکت کنم!
این افراد سخت تلاش می کنند تا به دیگران کمک کنند و از آنها مراقبت کنند.
این افراد اغلب نیاز دارند به دیگران کمک کنند تا از خودشان احساس رضایت کنند در حالی که نیازهای خود را کنار گذاشته و مسئولیتِ نیازهای واقعی خود را بر عهده نمی گیرند.
کمک کننده و کمک گیرنده، به طور کلاسیک به هم وابسته هستند.
آنها به افراد آسیب دیده و نیازمند، نیاز دارند تا از آنها حمایت کنند و به همین خاطر اغلب نمی توانند اجازه دهند فرد آسیب دیده بهتر شود.
ناجی ها از تاکتیک های دستکاری مانند احساس گناه استفاده می کنند تا قربانیان خود را به خود وابسته نگه دارند زیرا ناجی یا ایثارکننده ها اگر به کسی کمک نکنند احساس گناه می کنند.
از آنجایی که ایثارگران اغلب بیش از حد تلاش می کنند، خسته می شوند و به شیوه ای مقدس گرفتار می شوند، و از درون فرو می ریزند.
مثلث سازی در روابط عاشقانه
در یک رابطه عاشقانه، فردِ دستکاری کننده معمولاً شخص دیگری را وارد ارتباط صمیمی خود می کند و باعث ایجاد اصطکاک، سردرگمی و حسادت می شود.
با این وجود، فرد معمولاً از توجه، چه مثبت و چه منفی، لذت می برد و حتی ممکن است به افراد مثلثی اجازه دهد که یکدیگر را رقیب بدانند تا بتوانند برای جلب توجه با هم دعوا کنند.
در نسخهی عاطفیِ مثلث سازی، این شکافتن و برونریزی نکته ی اساسی است.
دوست یا شریک جدید ایده آل است، در حالی که فرد قبلی در آن موقعیت کاملاً ناقص است.
●● مقابله با مثلث سازی
هنگام برخورد با مثلثسازی، مهم است که به یاد داشته باشید که فقط شما بر کاری که انجام میدهید و رابطهای که دارید مسئول هستید و باید روی آن کنترل داشته باشید، نه فردِ دلسوز، تحریککننده یا طعمهگذار.
به یاد داشته باشید، هیچکس نمی تواند بدون اجازه شما احساس بدی در رابطهی شما ایجاد کند.
ارتباط سالم مستلزم صراحت و اصالت و تلاش برای حل تعارض است نه ایجاد یا شبیه سازیِ آنها.
● قوی ترین راه برای مقابله با این موقعیت ها این است که یک قدم به عقب بردارید، آنچه را که اتفاق می افتد ارزیابی کنید و بر اساس آن عمل کنید.
● موثر ترین کار برای حذفِ مثلث ها این است که با یک روانشناس یا متخصص بهداشت روان، مشکل خود را مطرح کنید، روانشناسان و متخصصان حوزهی بهداشت روان آموزشها و مهارتهای تخصصی و علمی لازم را آموخته اند تا ضمنِ حفظ تعهد و موضعِ بی طرف، بتوانند مشکل شما را به صورت تخصصی ریشه یابی کنند و راهکار ارائه نمایند.
● در زندگی خود افراد را اولویت بندی کنید. همسر یا شریک زندگی خود را در اولویت قرار دهید. بعد فرزندان و دیگر افراد نزدیک و امن خود را.
● با شریک زندگی خود شفاف سازی و گفتگو کنید.
● با عزیزان و افراد مورد اعتماد زندگی خود در ارتباط باشید تا هنگام بروزِ شرایط استرس زا و مشکل ساز بتوانید از دایرهی حمایتی و عاطفی آنها بهره مند گردید.
● تعادل سالمی بین خانواده، دوستان، کار و اوقات فراغت ایجاد کنید.
● اگر احساس کردید که یک مکالمه به یک مکالمه ناسالم یا ناکارآمد تبدیل می شود، خود را از آن دور کنید تا بتوانید در یک موقعیت آرام تر یا در حضور یک متخصص بهداشت روان ، به گفتگو ادامه دهید.
● خویشتن داری خود را حفظ کنید.
به طوری که شما قدرت خود و خانواده و شریک زندگی خود را حفظ می کنید و نشان می دهید که هیچ کسی توانایی دستکاری وکنترل زندگی شما را نخواهد داشت.
● برای شکستن مثلث ها و حفظ رابطه، روی چراییها وسواس نداشته باشید.
ممکن است در حال تجزیه و تحلیل باشید که چرا شریک زندگی یا یکی از اعضای خانواده شما را مثلث می کند یا عمداً سعی می کند یک موقعیت بینِ فردی را پیچیده کند.
با این حال، درگیر شدن در این وسواس و پریشانی، اغلب ناامید کننده است و همیشه به پاسخ های قطعی منجر نمی شود.
در عوض، بهتر است تلاشهای خود را بر این متمرکز کنید که چگونه میتوانید محدودیتهای بهتری تعیین کنید و در صورت نیاز رابطهی خود را دوباره تعریف و بازنشانی کنید.
●در آخر، خیلی از اوقات افرادی در زندگی ما پیدا می شوند که بدون اینکه خودمان بخواهیم؛ خودشان را به عنوان حامی، دلسوز و عقلِکل به رابطه یا زندگی شخصی ما تحمیل می کنند و با ما و شریک زندگی ما یا فرزندان ما یا خانواده ما مثلث سازی می کنند.
برای رهایی از دامِ چنین افرادی باید مرزهای خود را تعیین کنید.
شما در این شرایط باید با اقتدار به این فردِ مثلثی بفهمانید که از کاری که انجام می دهد آگاه هستید.
البته انتظار داشته باشید که در صورت انجام این کار، آنها دخالت ها و انگیزههای مثلثی خود را انکار کنند، توجیه کنند، یا حتی سعی کنند آن را به سمت شما سوق دهند یا فرافکنی کنند.
اما سعی کنید در موضع خود بایستید و به آنها بگویید که اگر به این روش به شما و رابطهی شما آسیب برسانند، پایان دادن به ارتباط با آن فرد، واکنش جدّی و استفاده از ظرفیت های قانونی و حقوقی برایتان محفوظ است.
References
Bell, L. G., Bell, D. C., & Nakata, Y. (2001). Triangulation and adolescent development in the US and Japan. Family Process, 40 (2), 173-186.
Dallos, R., & Vetere, A. (2012). Systems theory, family attachments and processes of triangulation: Does the concept of triangulation offer a useful bridge?. Journal of Family Therapy, 34 (2), 117-137.
Haefner, J. (2014). An application of Bowen family systems theory. Issues in mental health nursing, 35 (11), 835-841.
Wang, L., & Crane, D. R. (2001). The relationship between marital satisfaction, marital stability, nuclear family triangulation, and childhood depression. American Journal of Family Therapy, 29 (4), 337-347.