افراد سالمی که از یک دوست، پارتنر یا شریک زندگی جُدا میشوند، عموماً مراحل متعارفِ سوگ مانند: خشم، غم و ناامیدی را تجربه میکنند. اما در نهایت، جدایی و فقدان را میپذیرند و بعد از گذشت مدت زمانی کوتاه به جلو حرکت میکنند.
بهبودی از یک جدایی، مستلزم ادامه دادن مسیرِ زندگی شخصی، با قطع کامل ارتباط با شریک یا پارتنر سابق است؛ این امر به ویژه زمانی صادق است که شما در رابطه با آن شخصِ سابق دچار نشخوار فکری، احساس گناه و یا فرو ریختنِ عزتنفس هستید.
اگر به شکلی اعتیادگون به رابطه و طرف مقابل و خاطرات او چسبیده اید، یا دارای طرحواره رهاشدگی و سبکِ دلبستگی ناایمن هستید، استفاده از قانون عدم تماس بسیار حیاتی است.
هدف اصلی در این قانون ایجاد فاصلهی هیجانی و عاطفی است تا بتوانید احساسات خود را پردازش کنید، زندگی خود را از نو بسازید و به طور بالقوه در مورد رابطه و آینده خود به شفافیت برسید.
قانون عدم تماس، یک راهبردِ خودمراقبتی است که توسط آن می توانید خودتان را از یک وابستگی ناسالم جدا می کنید.
این قانون، اقدامی عمدی و عملی برای قطع هرگونه ارتباط با شریک سابق است.
این قطعِ ارتباط شامل پیامک، تعامل در رسانههای اجتماعی یا حتی ارتباط از طریق دوستان مشترک است.
هدف اصلیِ قانون عدم تماس التیام یافتن است.
با حذف تماس، شما میتوانید مواجهه با یادآوریهای شریک و پارتنر سابق خود را که میتواند روند بهبودی تان را مختل کند، به حداقل برسانید.
با قانون عدم تماس، شما تصمیم میگیرید که دیگر به هیچ وجه پس از جدایی، شریک یا پارتنر سابق خود را نبینید، ملاقات نکنید، او را چک نکنید، با او تماس نگیرید، ایمیل یا پیامک نفرستید.
برای عاشقان وسواسی (معتادان به عشق) و بسیاری از کسانی که سبک دلبستگی اضطرابی دارند، کنار آمدن با یک رابطهی تمامشده و گذار از یک فرد و رابطهی سمّی مانند یک مصیبت وحشتناک و غیرقابل تحمل است.
قانون عدم تماس، در مورد تعیین مرزها با شریک یا پارتنر سابقتان و محافظت از خودتان است.
قانون عدم تماس، مانند بستن درب خانهی وجودتان است، تا آن خانه امن و آرام باقی بماند.
معمولاً، اگر شریک سابقتان از نظر احساسی در دسترس نبوده و/یا خودشیفته و پرخاشگر بوده باشد، آن نوع پایانی که ممکن است آرزو کنید، امکانپذیر نیست.
قانون عدم تماس یک عمل تاکتیکی برای ایجاد تعادل بین پس گرفتنِ کنترل، بیرون کردن کسی از زندگیخصوصی و عاطفیتان، آشفته نشدن و حفظ سلامتِ روان است.
قانون عدم تماس، معادل آن است که یک معتاد به مواد مخدر تصمیم میگیرد از مادهی مخدری که مدتها به آن وابسته بوده، رهایی یابد. مثلاً یک معتاد به الکل که در حال بهبودی و ترک است؛ دیگر به دنبال یک شات ودکا و مشروب نیست، دیگر به بارها و کاباره ها نمیرود یا به فروشگاه مشروبات الکلی محلی سر نمیزند - و به خاطر بازیابیِ سلامت روح و روان و حفظِ عزتنفس خویش، از ماده سمّی یا همان الکل جدا میشود.
نکته: قانون عدم تماس، فریب یا تاکتیکی برای آشتی نیست!
گاهی پیش می آید که افراد به خاطر فرزند مشترک، موقعیت و یا شغل مشترک مجبور به دیدار با شریک یا پارتنر سابق خود باشند؛ اما کسی که پایبند به قانونِ عدم تماس است، هدفِ دیدارش دستکاریِ طرف مقابل یا تحمیل آشتی نیست.
در این قانون قصدی بر نادید گرفتن و اجتناب و فرار بیمارگون از پارتنر یا شریک سابق نیست.
بلکه هدف اصلی این قانون فراهم آوردن شرایطی است که شما در آن بتوانید عواطف خویش را پردازش کنید و برای از دست دادن رابطه به سوگواری بپردازید، و به سمت پذیرش حرکت کنید.
و اما نکتهی ظریف و حائز اهمیت در قانون عدم تماس، پتانسیل آشتی است. پتانسیل آشتی را می توان به عنوان یک عارضه جانبی در قانون عدم تماس در نظر گرفت که گاهی مجال بروز پیدا می کند.
در برخی موارد، فاصلهای که به دلیل عدم تماس ایجاد میشود، میتواند باعث شود شریک یا پارتنر سابق، دلتنگِ شما شده و به طور بالقوه مجدداً به شما احساس علاقه و کششِ عاطفی کند.
پس پایبندی کلید اصلی در این قانون است. باید به خود و رفاه حال خود پایبند باقی بمانید، و در صورت رویارویی با عواطفِ کاذب و کششهای موقتیِ پارتنر یا شریک سابق خویش دچار احساس گناه، دلسوزی و ترحم نشوید.