روح انسانی از راه موسیقی تناسب و هماهنگی را یاد می گیرد و حتی استعداد پذیرایی عدالت را نیز پیدا می کند . زیرا ؛ کدام شخص است که روحآ منظم و مرتب باشد ، ولی درستکار نباشد ؟

پس به همین جهت است که تربیت از راه موسیقی این قدر موثر است ، زیرا نظم و هماهنگی به سهولت به اعماق روح راه پیدا می کند و در حرکت و جنبش خود لطف و ظرافت را همراه می آورد و نفوس لطیف را ایجاد می کند .

موسیقی خُلق را تلطیف می بخشد و در نتیجه در اجتماع و سیاست تأثیر گذار است .

ارزش موسیقی تنها از این جهت نیست که خُلق و احساسات را تلطیف می بخشد بلکه در حفظ سلامت و تجدید تندرستی نیز با ارزش است .

بعضی از بیماری ها را فقط می توان به وسایل روحی معالجه کرد، همانطور که کوربانت ها ، زنان مبتلا به بیماری صرع را با صدای نی لبک معالجه می کردند . زنان بیمار از شنیدن صدای نی لبک به رقص می آمدند و آن قدر می رقصیدند که خسته می شدند و به خواب می رفتند ؛ پس از بیداری شفا می یافتند . موسیقی تا قسمت های ناخودآگاه و ناآگاه انسانی نفوذ پیدا می کند ، و در اعماق این احساسات و اندیشه است که نبوغ ریشه می دواند ؛ اکتشاف و کشف شهود حقیقی در آگاهی و هوشیاری نیست ، بلکه هنگامی است که قوای ذهنی به خواب رفته است و یا در اثر مستی و جنون در بند افتاده است .

و شنیدن طنین یک موسیقی زیبا چنین فضایی را در انسان به وجود می آورد .

+ نوشته شده در 2008/8/28ساعت توسط علیرضا اعتمادی